پیام خوزستان

آخرين مطالب

خاطرات نفس‌گیر از نخستین روز عملیات بیت‌المقدس شهرستان ها

خاطرات نفس‌گیر از نخستین روز عملیات بیت‌المقدس
  بزرگنمايي:

پیام خوزستان - چشم‌هایم را بسته بودم و گمان می‌کردم در آستانه شهادت هستم. شنیده بودم که هنگام شهادت، ائمه و ملائک بر بالین شهید، حاضرشده و او را تا بهشت مشایعت می‌کنند.
به گزارش ایسنا، بهره‌گیری از انگیزه‌های دینی و میهنی برای آزادسازی خرمشهر، طراحی مناسب و برنامه‌ریزی‌شده، انسجام ارتش و سپاه، سرعت عمل، راهکار عبور از رودخانه، گستردگی منطقه نبرد، تأثیرات منطقه‌ای و بازتاب جهانی، عواملی هستند که زوایای گوناگون نبرد بیت‌المقدس را نسبت به سایر نبردهای دوران 8 سال جنگ تحمیلی متمایز می‌کنند و باعث می‌شود که نبرد بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر قله افتخارات هشت سال دفاع مقدس محسوب ‌شود.
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، مصمم است با تکیه‌بر آثار و اسناد موجود در این مرکز، هم‌زمان با سالروز آغاز این عملیات غرورآفرین، جلوه‌های شکوه مقاومت و پایداری این حماسه عظیم را به روایت فرماندهان و رزمندگان حاضر در عملیات، در چندین شماره منتشر کند:
محسن خوشدل از رزمندگان گردان انصار لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) که 7 بار در طول دفاع مقدس دچار مجروحیت شده، در بخشی از کتاب خاطرات خود با عنوان «پروازهای بی‌بازگشت » که به‌تازگی توسط انتشارات مرزوبوم منتشر شده است، روایت می کند:
در گردان انصار (لشکر 27 محمد رسول‌الله)، مرا به‌عنوان آرپی‌جی زن انتخاب نکردند، شاید قد و قواره کوچکم این توفیق را از من گرفت. یک اسلحه کلاشینکف تحویلم دادند و در یکی از دسته‌ها به‌عنوان تک‌تیرانداز سازمان‌دهی شدم.
روزها را در کوهه، به آموزش نظامی و آمادگی‌های جسمی می‌گذراندیم. پوتین‌هایم پوسیده و غیرقابل استفاده‌شده بودند. به واحد تدارکات گردان مراجعه کردم. پوتین به‌اندازه پای من نداشتند. شماره پای من 39 و نسبتاً کوچک بود. مسئول تدارکات گفت که برای پای تو کتانی داریم، اگر می‌پوشی تقدیم کنم. یک جفت کتانی چینی برایم آورد.
اوایل اردیبهشت 1361 ما را برای شرکت در عملیات بعدی، راهی دارخوین کردند. در شرق رودخانه کارون اردو زدیم و در انتظار آغاز عملیات ماندیم.
کم‌کم پی بردیم که برای حمله به خطوط مقدم دشمن، بایستی از عرض کارون بگذریم و فاصله بیست کیلومتری تا جاده اهواز خرمشهر را پیاده برویم و در آنجا پدافند کنیم. من هم مانند باقی رزمندگان، از آمادگی نسبی برای شرکت در عملیات برخوردار بودم؛ اما فکر اینکه باید بیست کیلومتر راه را با کتانی تنگ چینی طی کنم، آزارم می‌داد.
غروب روز نهم اردیبهشت، آماده عبور از کارون بودیم. فرمانده گروهان ما اعلام کرد که با تاریک شدن هوا، نماز مغرب و عشاء را می‌خوانیم و حرکت می‌کنیم و تأکید کرد که کسی حق ندارد هنگام خواندن نماز، پوتین‌هایش را دربیاورد.
بلافاصله بعد از خواندن نماز، به ساحل کارون رفتیم. گروه‌گروه، سوار قایق‌ها شدیم و به آن‌طرف رودخانه رفتیم. از قایق‌ها پیاده شدیم و آماده پیاده‌روی بیست کیلومتری. یکی از فرماندهان در آنجا برایمان صحبت کرد؛ اما به‌جای آنکه از برنامه‌گردان و کاری که درصدد انجام آن هستیم بگوید، بیشتر به تهییج بچه‌ها و دادن روحیه به آن‌ها پرداخت.
خیلی نگذشته بود که راهپیمایی ما آغاز شد و ستون گردان انصار در دل تاریکی و در جهت غرب، به سمت جاده آسفالت اهواز خرمشهر، به حرکت درآمد.نیمه‌های شب بود و ما همچنان پیش می‌رفتیم. به ما گفته بودند که سنگرهای اصلی دشمن‌روی جاده است، اما امکان دارد در طول مسیر، با سنگرهای کمین عراقی‌ها روبرو شویم. بیست کیلومتر، راه کمی نبود. کم‌کم بعضی از بچه‌ها حین راه رفتن، چرت می‌زدند؛ همین مسئله باعث می‌شد که گاه ستون نیروها قطع شود.
به جاده که نزدیک شدیم، صدای درگیری شدید و صفیر خمپاره‌های ریزودرشت به گوشمان می‌رسید. قبل از ما، گردان‌های دیگر با دشمن درگیر شده و آن‌ها را از جاده اهواز خرمشهر به عقب رانده بودند.
به جاده که رسیدیم، اول‌ازهمه نشستم و بند کتانی‌هایم را باز کردم تا دلیل سوزش پاهایم را بدانم. پیاده‌روی طولانی باعث شده بود که پاهایم تاول بزنند؛ به حدی که خونابه کف کفش‌هایم را پرکرده بود. کمی تمیزشان کردم و دوباره آن‌ها را پوشیدم. وقت نماز صبح بود. نماز را کنار جاده خواندم. آنجا پشت خاکریز بلند کنار جاده، مشغول استراحت و تجدیدقوا شدیم.
مقابله با پاتک‌های دشمن
هنوز هوا کامل روشن نشده بود که پاتک‌های دشمن برای بازپس‌گیری جاده شروع شد. گلوله‌های خمپاره، شلیک‌های مستقیم تانک، امانمان را بریده بودند. به‌جز آن‌ها، رگبار کالیبرهای مختلف از اطراف اذیتمان می‌کرد. تا آن زمان، در چنان هنگامه‌ای قرار نگرفته بودم. به‌درستی نمی‌دانستم که دشمن در کجاست و ما باید به کدام سمت شلیک کنیم.
روبرویمان دشمن بود؛ اما همه گلوله‌ها از روبرو نمی‌آمدند. خاک‌ریز کنار جاده، ارتفاع بلندی داشت و شبیه یک دژ بود. تیرتراش دشمن، لبه خاکریز را ناامن کرده بود. چهاردست‌وپا از خاکریز بالا می‌رفتم؛ چند تیر شلیک می‌کردم و پایین می‌آمدم.
بافاصله کمی از من، یک آرپی‌جی زن روی خاکریز قرار گرفت و موشکش را به سمت تانک‌های دشمن، شلیک کرد. به‌سرعت پایین آمد، موشک دوم را روی قبضه سوار کرد و خودش را به بالای خاکریز رساند؛ اما قبل از چکاندن ماشه، گلوله‌ای به او اصابت کرد و از بالای خاکریز، غلتید و به زیر آمد.
خشاب تفنگم را عوض کردم و از خاکریز بالا رفتم. هنوز چند تیر شلیک نکرده بودم که ناگهان در ناحیه پهلو، احساس سوزش شدیدی کردم. تعادلم از دست رفت و از بالای خاکریز به پایین افتادم. یک گلوله به پهلوی چپم خورده و قمقمه‌ام را سوراخ کرده بود. آب قمقمه بدنم را خیس کرده بود و من فکر می‌کردم خون زیادی از بدنم خارج می‌شود.
چشم‌هایم را بسته بودم و گمان می‌کردم در آستانه شهادت هستم. شنیده بودم که هنگام شهادت، ائمه و ملائک بر بالین شهید، حاضرشده و او را تا بهشت مشایعت می‌کنند.انتظار من البته فایده‌ای نداشت و اتفاقی نیفتاد. متوجه شدم که عده‌ای سراغم آمده‌اند و مشغول بستن زخمم هستند. جراحتم عمق چندانی نداشت و گلوله قسمت نرمی پهلویم را شکافته بود.
کار امدادگرها که تمام شد، تنهایم گذاشتند تا آمبولانس بیاید و به عقب منتقلم کند. خط تقریباً آرام شده و دشمن از مواضعش عقب نشسته بود. نمی‌دانم چرا، ولی در همان حال، چفیه را روی سرم انداختم و خوابم برد و عجب خواب شیرینی. شاید علت اصلی‌اش، خستگی ناشی از بیست کیلومتر راهپیمایی باآن‌همه تجهیزات بود.
در بیمارستان صحرایی، رسیدگی‌های اورژانسی انجام گرفت و مرا به اهواز رساندند. ازآنجاکه مجروحان پرشمار بودند، بسیاری از آن‌ها را به شهرهای دور و نزدیک منتقل می‌کردند. پس از معاینات ابتدایی، مرا هم به فرودگاه بردند و به اصفهان رساندند.به مدت بیست روز، در بیمارستان شریعتی اصفهان بستری بودم. در این مدت، خانواده و دوستان و آشنایان را از وضعیتم مطلع نکردم. دوست نداشتم که بی‌جهت نگران شوند و به اصفهان بیایند.
روز اول خرداد بود که از بیمارستان مرخص شدم. از طرف واحد تعاون بسیج، یکدست لباس و مبلغی پول به من دادند. برایم بلیت گرفتند و من با اتوبوس، راهی تهران شدم و در تهران، مستقیم به خانه رفتم.
من روز 10 اردیبهشت 1361 مصادف با اولین روز عملیات بیت‌المقدس، مجروح شدم؛ اما خبر آزادی خرمشهر را در تهران و در روز سوم خرداد شنیدم. همان روز به بهشت‌زهرا (س) و سر مزار حسین فراهانی رفتم. او از دوستان هنرستان و از بچه‌های مکتب الصادق (ع) بود.
حسین در عملیات فتح‌المبین به شهادت رسیده بود و من نمی‌دانستم. یک روز عکسش را روی دیوار دیدم و شوکه شدم. در بهشت‌زهرا (س)، یک دل سیر اشک ریختم و با حسین عهد کردم که تا آخر، در جبهه می‌مانم و نمی‌گذرام خونش پایمال شود.
منبع:
رحیمی، مصطفی، پروازهای بی‌بازگشت، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران 1402، صص 23، 24، 25، 26، 27، 28، 29
انتهای پیام

لینک کوتاه:
https://www.payamekhuzestan.ir/Fa/News/859297/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

پیام احساسی والورده برای کروس: تونی عاشقتم

تعجب بازیکنان از جدایی پوچتینو؛ هیچکس انتظار نداشت

گواردیولا بالاتر از سرالکس، بهترین مربی تاریخ است

تونی کروس فرمان را به بلینگام سپرد

واکنش حماس به اقدامات اسرائیل علیه خبرگزاری آسوشیتدپرس

اجتماع بزرگ هیات‌های عزاداری اهواز در سوگ رئیس جمهور شهید

حضور مقامات خارجی در مراسم بزرگداشت رئیسی

پیشرفت قابل توجه در آماده‌سازی نوکمپ

حمله مدیربرنامه معروف به ایجنت ستاره بارسا

صبر انریکه تمام شد؛ اخراج ستاره خوشگذران

برای پنجمین بار؛ گواردیولا مربی فصل لیگ برتر

فغانی داور حریصانه‌ترین بازی سال دنیا

کلباء قدر درخشش‌های قایدی را نمی‌ داند

(ویدئو) مقاومت عراق عملیات پهپادی خود را به شهید رئیسی تقدیم کرد

کاپیتان رئال: تونی کروس غیرقابل جایگزین است

وینیسیوس وارث تونی کروس را معرفی کرد

سرمربی لهستان: در بارسا به لوا پاس نمی‌دهند

نگرانی اشتوتگارت؛ ستاره گلزن در راه دورتموند!

یک مصدوم در حادثه حریق در یک منزل مسکونی در اهواز

برد دقیقه 97 شباب الاهلی با سعید عزت

رانگنیک درباره رد پیشنهاد بایرن: به قلبم گوش کردم

هیات رئیسه ادوار شش گانه مجلس خبرگان زیر ذره بین

وزیر خارجه الجزایر نقش رئیسی و امیرعبداللهیان را در گسترش روابط تهران ـ الجزیره را ستود

کنایه تند آمنه‌سادات ذبیحی‌پور به احمدی‌نژاد

منتقد رئیسی از ویژگی‌های رئیس جمهور فقید نوشت

جریمه تیم فوتبال استقلال خوزستان

درخشش ملی پوش فوتبال خوزستان در تاجیکستان

خواسته هواداران یونایتد از مالک؛ پوچتینو را بیاور

تردید خرید بارسلونا؛ ژاوی اخراج شود من هم نیستم

پیام احساسی ستاره رئال به کروس؛ ناراحتم کردی

لیگ ملت‌ها: ضد حال به میزبان به کام ایران

آمار مسافران جهان اعلام شد

صنعت نفت در هیچ‌دوره‌ای همانند دولت سیزدهم شاهد جهش و تحول نبوده است/ همه هم‌وغم «رئیس‌جمهوری شهید» مردم بودند

تصویری از آماده‌سازی محل دفن رئیسی در حرم امام رضا علیه‌السلام

حضور قائم مقام وزارت امور خارجه عربستان در سفارت ایران

نخست‌وزیر پاکستان برای مراسم تشییع پیکر آیت‌الله رئیسی به تهران می‌آید

خاطره‌ سرپرست حجاج ایرانی از امیرعبداللهیان

تصویری از دختر سردار سلیمانی در مراسم وداع با رئیس جمهور شهید

چشم انداز اقتصاد بعد از ابراهیم رئیسی/ دولت بعدی مهم است/ احتمالاً امام صادقی ها در دولت بعدی هم خواهند بود

خداحافظی رانیری از دنیای فوتبال

ابیات زیبا فردوسی در شاهنامه

اشک‌های شهید رئیسی به یاد شهدا در راه سفر به نیویورک

سیدالشهدای مقاومت وسیدالشهدای خدمت ؛مردان جهاد و خدمت در میدان

صدور هشدار زرد وقوع گرد و خاک در خوزستان

بازدید استاندار خوزستان از روند اجرایی تصفیه‌خانه آب کوت امیر اهواز

دانشگاه فرهنگیان بستر تحقق ایران قوی است

محمدعلی باشه آهنگر: آن شب هولناک تا صبح نخوابیدم

گلایه بازیگر پیشکسوت در بستر بیماری: کسی سراغی از ما نمی‌گیرد

خاطره «مسعود ده‌نمکی» از اولین و آخرین دیدار با آیت الله رئیسی

امروز در فضا؛ فضاپیمای کلاستر منشأ نوع خاصی از شفق‌های قطبی را کشف کرد